تاريخ : پنجشنبه 5 تير 1393 | 20:37 | نویسنده : مصطفی گنجی

 

من آن گلبرگ مغرورم که مي ميرم ز بي آبي ولي با منت و خواري پي شبنم نمي گردم.
من اون خاکم به زير پا ولي مغرور مغرورم به تاريکي منم تاريک ولي پر نور پر نورم
اگه گلبرگ بي آبم به شبنم رو نميارم
اگه تشنه تو خورشيدم به سايه تن نمي کارم
من اون دردم که هر جايي پي مرحم نمي گرده
چه غم دارم اگر دنيا به کام من نمي چرخه
من اون عشقم که با هرکس سر سفره نمي شينه
من اون شوقم که اشکامو به جز محرم نمي بينه 
گه من ساقه ي خشکم به دريا دل نمي بندم 
اگه بارون پربارم به صحرا دل نمي بندم



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 3
موضوع : | بازدید : 1427
برچسب ها :